آیهان و مامانی
سلام نفسم ۹۸/۹/۲ شنبه
دیروز چون جمعه بود صبح یه ذره دیر بیدار شده بودی شب بعد شام رفتی مسواک زدی گفتم بخواب ساعت ۸:۳۰ بود تا ساعت ۱۰ هر کاری کردی خوابت نبرد بابایی برات قصه خوند باز نتونستی بخوابی آخرسر اومدی سرتو گذاشتی رو پام منم موهاتو ناز کردم خوابیدی😊همش میگفتی مامان تو خیلی مهربونی خیلی دوست دارم.منم میگفتم تو جان منی من جونم به جونت بستس🤗
بالاخره خوابت برد😘
فدای مژههای نازت بشم خوشگلم😚
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی